پيام دوستان
+
اوهوم اوهوم اوهوم....
سلام سلام
خوبين رفقا
چه خبرا نيستين کم پيدايين
پيج هاي اينيستا رو تو نظرات بنويسيد ببينيم چند چنديم با خودمون
خيلي وقته از خيلي دوستان بي خبرم
ديگه تقريبا افسردگي گرفتم
اين پيامم از بيمارستان رواني ميذارم:)@};-
هما بانو
03/11/2
+
هميشه وقتي تو دل شب در خلوت ترين حالت خودم هستم ناگهان پارسي بلاگ يادم ميفته
سلام مرا پذيرا هستيد؟؟
هما بانو
03/11/2
عليک السلام گل پسر هر چند که ديگه مردي شدي براي خودت :) خوش آمدي ... البته اينجا خيلي خلوت شده ديگه حال و هواي گورستان رو پيدا کرده :D مزاح کردم گفتم شايد کمي بخندي :)
خوب معمولا شبها وقتايي که با خودمون خلوت مي کنيم و وقتي خلوت مي کنيم با خود معمولا اولين چيزهايي که باعث قلقلک خواسته هامون ميشه خلوتگاههايي هست که روست داريم اونجا ها بريم و در خود و افکار و خواسته هامون فرو بريم و انتظار باشيم يکي بياد ما رو از اون چمباتمه تنهايي مون در بياره غافل از اينکه آدم تو تنهايي ها به تنهاترين هايي پناه مي بره که بيش از اينکه اونها منجي
ما قرار بگيرند ما ناجي اونها ميشيم در حالي که روزگاري منجي ما به سوي پر کشيدن به آرزوهاي کوچيک و بزرگ ما بودند و شدند و امروز ماييم که بايد اين سکوت و تنهايي را در شلوغي اينهمه سايتهاي خوب و بد و نسبتا نازيبا اما خيلي مشهور فداکاري و حس وحال ديروزي او را که امروز خود از آن بي بهره و دستش از بيان آن به دليل کوچ برخي کوتاه است ما نقش ناجي با معرفتي را بي منت برايش بسازيم
+
چند وقت پيش با يکي از دوستان قديمي بعد از کلي کش و قوس تونستيم چند کلمه حرف بزنيم و آدرس اينيستا رد و بدل کنيم
يک استوري گذاشته بودم به شدت خيلي زياد واکنش نشون داد توهين کرد و رفت
فقط خواستم اينو بگم که کاش آدم تو بچگي بمونه ...آدم ها هر چقدر بزرگ تر ميشن ترسناک تر ميشن...حاضرن به خاطر عقايد و سلايقشون حتي آدم هم بکشن...
هما بانو
03/11/2
ز اين عشق ما را جز غم نبود آنچه يار مي جست در من بود اما ذي قيمت نبود من او را به منتهاي قلب مي پرستيدم اما در آئين او پرستش جز خدا مقبول درگاهش نبود من آن عاشق رسواي شهرم من مجنون حيدري آن پير دهرم من عاشق سينه چاک حيدر و اولاد حيدرم جانم به قربانت سيد علي اوج تو کفن من را مي طلبد کفن ام به فداي رخ چو ماه ات پدرم
اودسان
03/10/18
+
امان از خاطرات... خاطرات... خاطرات...
*ترخون بانو*
03/10/18
+
يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
![](http://up9.iranblog.com/images/fsqz4lbx0nujqzsw9q9.jpg)
اودسان
03/10/18
![منتخب](http://www.parsiblog.com/IMGs/Mohr.gif)
جوادتبريزي
03/10/17
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند
*قاصدك*
03/10/15
هما بانو
03/10/11
هيچ روزي معمولي نيست همه روزها و ساعت ها محضر وقايع و اتفاقاتي هستند که ما چونکه به انجام ان عادت کرديم به خود اجازه نمي دهيم اين وقايع را به قدر مرتبت و جايگاه والايشان در زندگاني مان از انها ياد کنيم ما بنده گان روزمره اي هستيم که براي راحتي خود به خود اجازه مي دهيم که گاهي صورت مسئله ها را متاسفانه پاک کنيم